1422 دختری از جنس الماس و دیار قلم
دختری از جنس الماس و دیار قلم
نوشته‌هایی با طعم آب طالبی
جمعه 13 / 8 / 1401
بعد از یک غیبت صغری بازگشتم...

 چهارشنبه متوجه شدم که انفولانزا گرفتم! جالب اینجاست وقتی برای اولین بار کرونا گرفتم الان ماه پارسال همین موقع‌ها بود... انگاری این دو سال رسمه که آبان ماه یه بیماری جدید بگیرم! شدیدا خسته و بی حالم، فقط دوست دارم که بخوابم... البته نمی‌دونم این از اثرات داروهاست یا خود بیماری؟؟ که گمونم هر دوتاش باشه... حجم بالایی از درس‌ها مونده؛ اما الان کم‌ترین توانی هم ندارم که به هندل کردن‌شون فکر کنم، چه برسه به اینکه بخوام درس بخونم! مطمئنم اگه بخونم هم با این جسم مریض، چیزی متوجه نمیشم. گلوم همچنان التهاب داره و مثل یه تپه است. 

نگرانم که نکنه تا شنبه خوب نشم و من بمونم، یه جسم مریض، حجم بالایی از درس، بی حالی ، گلو درد، ضعف و سردرد سر کلاس...

دعا کنین سری بعدی که اینجا رو آپ کردم، به خاطر خبر خوب شدنم باشه نه بدتر شدنم...

20 / 4 / 1401
Hello Word

 سلام به جهان!

دیروز بعد از مدت‌ها وب خودم را تاسیس کردم. رخدادی که سال‌های گذشته باید روی می‌داد؛ اما مهم این است که بالاخره این اتفاق رخداد است. از بابت این موضوع، بسیار خوشحالم؛ گرچه خستگی در بند بند وجودم رخنه کرده... چنان که حس می‌کنم باید سال‌ها به خواب زمستانی بروم تا این درماندگی ز جانم، به در شود. کسی چه می‌داند، شاید یک رویداد دیگر باعث از بین رفتن این خستگی شود. اری؛ کسی هیچ نمی‌داند...


صفحه قبل 1 صفحه بعد